ناکجا آباد جامعه شناسی
علمی - اجتماعی
اگوست خیلی جامعه شناس جالبی بود.... دیدگاه او از اجتماع بسیار وسیع است. مهمترین نظریه او این است که جوامع چطور تکامل پیدا می کنند. او در این زمینه واقعا بی نظیر بوده منتها نظریه اش به گفته ی بسیاری از صاحبنظران به درد همان اروپا می خوره.... اگوست معتقده که جوامع در راه تکامل سه مرحله را از سر می گذرانند.... مرحله ی اول .... مرحله ی ماورایی بید. یعنی مردم در ابتدایی ترین شکل های اجتماع (منظورم موقعی است که تازه اجتماعات اولیه ی بشری بوجود آمده بود) دلیل تمام اتفاقات را بدون هیچ شکی! به عوامل ماورایی نسبت می دهند. مثلا وقتی جادوگر شهر را بیرون می کردند و بعدش یه طوفان حسابی می آمد می گفتن که دلیل طوفان نفرین جادوگر بوده.... یا مثلا اگر برای خدایان قربانی نمی کردند و سیل می آمد می گفتن که خدایان بر ما خشم گرفتن .... حق هم داشتن ، انها نه ماهواره داشتند و نه هواشناس و نه دستگاه لرزه نگاری.... این مدل تفکر کاملا درسته و شما می تونید در کتاب ایلیاد و ادیسه ی هومر این را به وضوح مشاهده کنید.... در جریان کتاب اول از ابتدای جنگ خدایان نقش فعالی دارند تا زمانی که در کتاب دوم این نقش به اوج خودش می رسه و اولیس تنها با اظهار عجز در مقابل خدایان قادر به بازگشت به خانه می شود.... اگوست دلیل این مدل استدلال را در کمبود دانش می دونه و معتقده که چون مردم در آن زمان از علل واقعی اتفاقات اطلاع نداشتند اینطوری استدلال می کردن! در واقع مردم در مقابل محیط اطراف کاملن عاجز بودن . اوکی درست اگوست جون ولی چرا؟ اینجانب می گم چون تفکر علمی اصولا رواج نداشت. مردم شاید خودشان را راحت می کردن. البته باید بگم که همیشه ماورا و علوم ماورایی نزد مردم اهمیت بالایی داشته و به نظر من هم وجود داره... قبلن ها اگر کسی به ماورا اعتقاد داشت می گفتن طرف دیوانه است و همه براش کلاس می گذاشتن و دماغشون را براش می گرفتن بالا... ولی ماورا وجود داره حالا هرکی هرچی دلش می خواد راجع به من بگه....
مرحله ی دوم .... مرحله ی فلسفی بید. در این مرحله مردم البته گروهی از مردم که احتمالا از شرایط قبلی متضرر شده بودند و یا تصمیم داشتند که عقلشون را آک تحویل خدا ندهند بعد از مرگ... و یا اینکه بیکار و بی عار بودن تصمیم گرفتن که از عقلشون استفاده کرده و دو تا استدلال بکنند. خلاصه که تصمیم گرفتن بشینن فکر کنند و ببینن که دلیل اتفاقات چیه، چون همینجوری الا بختکی هی گفتن خشم خدایان و نفرین جادوگرها داشت تهوع آور می شد و ملت هم که در حال تکامل.... دیگه قابل قبول نبود و این بود که کاهنان باید می رفتن پی کارشون و دور فلاسفه می آمد رو... ولی کاهنان که ممکن بود نقششون کم رنگ بشه، در نهایت این آن ها بودند که فلاسفه را از دور خارج کردن.... حالا .... در این مرحله مشکل این بود که استدلال اینکه وجود آ به ب ختم می شه به جواب درستی نمی رسید چرا؟ اگوست نگفته چرا ولی من می گم... ملت ابزار علمی نداشتن.... مثلا ابن سینا می گفت که آب مایه ی حیات بید ولی هفتاد نوع بیماری را منتقل می کنه و در مورد انتقال بیماری هیچی نتونست بگه جز اینکه استدلال کرد و موجودات ریزی در آب هستن که این کار را انجام می دن.... خوب تا قرن هفدهم هیشکی راجع به اینکه چرا ملت وقتی از آب رودخانه می خورن مریض می شن هیچی نمی تونس بگه تا اینکه بالاخره رابرت هوک ابزار علمی میکروسکوپ را اختراع کرد. بعد تازه در قرن نوزدهم آنتونی وان لیون هوک یک قطره از آب برکه را برداشت و گذاشت زیر میکروسکوپش و دید که ااااااااااااااااا چه خبره؟ آمیب ، پوروتوزوآ و باکتری و این ها.... پس تا ابزار علمی نباشه مرحله ی فلسفی در حد یک استدلال بی خودی و بی نتیجه و انتزاعی باقی می مانه....
مرحله ی سوم مرحله ی اثبات گرایی بید که من عاشقشم چون اثبات گرا بیدم.... این مرحله بسیار مهم بید چون ملت دیگه اینجا اینقدر به بلوغ فکری رسیدن که تا چیزی را نبینن باور نکنن.... ابزار علمی هم برا همین ساخته شد.... برا اینکه ملت ببینن ... همان طور که قبلا هم گفتم گالیله همین کار را کرد او ساختار شکنی کرد و به مردم یاد داد که بابا ابزار علمی درست تره و آنچه که با ابزار علمی دیده می شه قابل استناده و نه یک مشت خرافه دوران ماورایی و یا استدلال انتزاعی دوران فلسفی .... در این مرحله علم اثباتی متولد شد ولی ماورا به نابودی رفت. دیگه تو اروپا کی خدا و ماورا را قبول داشت. اگوست خودش می گه که قبلن همه چیز به خدا و ماورا نسبت داده می شد ولی از این به بعد با ابزار علمی به مادیات .... آنچه که در رنسانس آغاز شده بود حالا به بلوغ رسید... ماتریالیسم را می گم... پس اگر مثلا قبلن یکی صرع داشت و می گفتن جن زده شده و این حرف ها ... حالا می گن حمله ی عصبی و اعصاب و مغز و این ها... پس خدا اینجا از نقش خودش عقب تر می ره و این علم بید که می ره جلو.... او معتقده که به جایی می رسیم که خدا بی خدا... !!! آره؟ نه بابا! باید بگم که استدلال اگوست یه چند تا ایراد داره.... اولن اینکه همه چی مادیات به این شکل نیست.... قطعا چیزهایی وجود دارند که با چشم دیده نمی شن ولی بالاخره وجود دارن..... البته بنده خدا تحت تاثیر جو آن موقع اروپا بوده، نه اون، همشون... کم و بیش دوم اینکه اگوست این رو در نظر نگرفته که بابا جوامع دیگه ای هم بودن و یا اینکه تمدن های دیگه ای هم بودن که خیلی جلوتر از اروپا بودن... و البته این خصلت مدرنیسم بید که همه را با هم یکی می کنه و می گه همه عین هم باید باشن یا هیچی ... برعکس پست مدرن.... خوب این سیر جوامع هست ولی اگوست فقط خود اروپا را در نظر می گیره با همه ی این احوالات من فک می کنم خیلی ها چون با آنتی مذهب بودن دانشمندان اروپایی مخالفن این ها را می گن و تا حدی هم اگوست درست می گه... با این حال ممکنه که در شرق اینقدر اوضاع واضح نباشه یعنی ما همزمان در مرحله ی اول و ماورایی باشیم ولی شاهد وجود ابزار علمی در فلان تمدن هم باشیم... یا همزمان استدلال فلسفی را هم داشته باشیم.... زیاده عرضی نیست.... نظرات شما عزیزان: کارین
![]() ساعت17:35---21 خرداد 1391
سلام عزیزم
![]() دلم برات تنگ شده بود ![]() مشکلت کامل حل شد؟ ![]() دو تا سوال دارم البته امیدوارم ناراحت نشی ![]() اول اینکه همیشه آدم ها یک کار بد انجام می دهند بعد می اندازند تقصیر دیگران و تازه با دیگران به خاطر کار زشت خودشون دعوا می کنند؟ ![]() و دوم تو چه رابطه ای با پدرت داری یعنی خیلی با او دوستی یا اصلا با او کنار نمی آیی؟ببخشید قصدم فضولی نیست چون اگر تو اون جوابی رو که من دارم داشته باشی ازت کمک می خوام ![]() دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 22:5 :: نويسنده : ماکس وبر
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |