سلام

خوب راستش هنوز مشکلاتم به طور کامل حل نشده ولی خیلی دیگه دارم بدقول می شم. بدقولی اصلا کار خوبی نیست.... معذرت می خوام...

ادامه .....

خوب فمنیسم در غرب (در شرق ماجرا چیز دیگه ایه)... به این صورت اغاز شد که همیشه عده ای بودند که نسبت به پایمال شدن حقوق زنان اعتراض داشتند. حالا هر وقت که فضای جامعه باز بوده و می توانستند اعتراض خودشان را مطرح کنند، این کار را انجام می دادند... وگرنه چنانچه فضای جامعه بسته و اعتراضات با سرکوب پاسخ داده می شده، فمنیسم همیشه در سکوت به سر می برده است. ولی نخستین اعتراض ها مربوط به دهه 1630 است و تا 150 سال بعد به صورت یک جریان کوچک اما مستمر ادامه داشته است. اما از سال 1780 این جریان با قدرت و گستردگی بیشتری ادامه پیدا کرده و تعداد شرکت کنندگان در این اعتراضات بیشتر شده است.

ایجاد نظریات فمنیستی به طور کلی در سال های 1780 و 1790 بوجود آمد... در سال های 1850 این اعتراضات متمرکز تر و سازمان یافته تر شد و در اوایل قرن بیستم بسیج توده ای برای گرفتن حق رای برای زنان به راه افتاد. در فاصله ی بین این وقایع .. کمتر نامی از معترضان و اعتراضات فمنیستی دیده می شه ولی در نهایت نظریه فمنیسم در طول همین زمان شکل گرفته است.

جهت گیری های فمنیسم

اول .... تفاوت های جنسی

دوم .....   نابرابری جنسی

سوم ....   ستمگری جنسی

پیام بازرگانی

نسبت جامعه شناسی و فمنیسم ....

جامعه شناسی در فاصله ی سال های 1840 تا 1860 شکل گرفت و اتفاقا مصادف با شکل گیری جریان های فمنیستی هم بود. حالا جورج ریتزر سه احتمال را در برخورد بین جامعه شناسی و فمنیسم مطرح می کنه....

اول اینکه موسسین این رشته مرد بودند.... پس ما شاهد حضور هیچ زنی در جامعه شناسی دستکم در دوره پیدایش جامعه شناسی دانشگاهی و پیدایش نظریات جامعه شناسی نیستیم. اصولا هیچ زنی در رده دانشگاهی مقام بالایی پیدا نکرد.

دوم اینکه افکار فمنیستی همیشه در حاشیه بودند. اول اینکه موسسان جامعه شناسی به این مسئله به صورت یه مورد فرعی نگاه می کردند و دوم هم اینکه زنانی هم که به این نظریه پرداختند، به سادگی متوجه شدند که به دلیل زن بودنشان، تحقیقات و استدلالشان مورد توجه قرار نخواهد گرفت!

سوم هم اینکه مردانی که در این رشته نظریه پرداز بوده اند، اصولا با فمنیسم کاری نداشتند.... به عنوان حسن ختام به نظریه ی پارسونز در مورد زنان توجه کنید....

" برای آن که خانواده بتواند کارکرد موثری داشته باشد... ای بابا بگذارید به زبون ساده براتون توضیح بدم....

پارسونز می گه برای اینکه یه خانواده بتونه موفق باشه... اعضای خانواده باید حتما وظایفشان را درست انجام بدهند. باید یه جور تقسیم کار جنسی در خانواده وجود داشته باشد. بنابراین  نقش های متفاوتی را هم به عهده می گیرند.

بعد مردان خانواده را به جامعه پیوند می زنند، باید جهت گیری خانواده را مشخص کنند و نیروی محرک خانواده باشند. اما زنان وظیفه دارند تا روابط داخلی خانواده را کنترل کنند. باید از کودکان و بزرگسالان در خانواده حمایت عاطفی بکنند.... حالا اگه نقش های زن و مرد با هم یکی بشه... آنوقت بین آن ها رقابت بوجود می اد چون نقش هاشون یکیه... بعد زندگی خانوادگی مختل می شه .... خوب می بینید که این نظریه به صورت کاملا غیر عمد، یک جورهایی می گه زنان باید بشینن تو خانه و خلاصه هر چی آقا گفت بگه چشم... این اصلا با نظریات فمنیستی جور نیست چون از نظر فمنیست ها اینطوری استعدادهای زن هدر می ره و این یه جور ظلم به زنه! و حالا پیام های بازرگانی مخصوص آبراهام....

سلام دوستان

راستش من این چند روزه درگیر یک سری مسائل مالی پیچیده شدم و متاسفانه نتونستم مطالب را در وب بگذارم... شرمنده ...

از آن جایی که این مسائل خیلی حساس هستند، تا زمان برطرف شدنشان.... ذهنم کاملا درگیره و نمی توانم به چیز دیگه ای فکر کنم.

به محض اینکه این مسائل حل بشود.... دوباره در خدمتم. بابت بد قولی ام عذر می خوام ولی واقعا نمی تونم به هیچ چیز دیگه ای فکر کنم. امیدوارم درک کنید.