ناکجا آباد جامعه شناسی
علمی - اجتماعی
عصر روشنگری عصر روشنگری (Age of Enlightenment) در تاریخ فلسفه اروپا، اصطلاحی است که برای سده هجدهم میلادی و یا دوره طولانیتر یعنی عصر خردگرایی در سده هفده بهکار میرود. روشنگری اشاره به حرکت تاریخی روشنفکریِ است که مدافع عقل به عنوان مبنای سیستم زیباییشناسی معتبر، اخلاق،حکومت و منطق بوده و به فیلسوفان اجازه میدهد که حقیقت قابل مشاهده را در جهان بدست آورند. کانت در مقاله ای با عنوان "در پاسخ به روشن نگری چیست؟" آن را چنین تعریف می کند: «روشنگری، خروج آدمی است از نابالغیِ به تفسیرِ خویشتن خود. و نابالغی، ناتوانی در به کار گرفتن فهم خویشتن است بدون هدایت دیگری.» روشن اندیشی در واقع واکنشی است در برابر شیوهء تفکر دیگری که پیش از آن در اروپا رایج بود. در اوایل قرن هفدهم که زمینهء انقلاب علمی اروپا فراهم می شد دو مرجع مقتدر بر فضای فرهنگی اروپای غربی حکومت می کردند. اول احکام متون مسیحی، که کلیسای کاتولیک خود را نگهبان و مفسر آن می دانست و به هیچ شخص یا مقام دیگری اجازه نمی داد اظهار نظر کند، دوم ادبیات کلاسیک، آثار نویسندگان یونان و روم باستان، که در جنبش رنسانس(نوزایی فرهنگ) از نو کشف شده بود و گروه انسان گرایان(اومانیست ها) خوانندگان و ستایندگان آن بودند.. به اتکای فر و شکوه دوران طی شده به کلیسای کاتولیک حمله می کردند و کلیسای کاتولیک نیز از فلسفه ارسطو یاری می جست و به مصاف انسان گراها می رفت که هردو میراث باستان بود. در قرن شانزدهم پیش از طرح نظریهء جدید کره زمین مرکز جهان تصور می شد. با وجودی که قاره ها کم و بیش معلوم شده اند و مرزهای بیرونی با نقشهء جغرافیا مطابقت می کند، اما تصور از دیگران در این مرزها تغییر نکرده است. آنچه از دیگر ملت ها گفته و شنیده می شود غالباً خیال و افسانه است. از تمدن های کهن ایران،مصر،هند و چین اطلاعی در دست نیست، اگر هم بدست می آید این طور تعبیر می شود که این است نمونه وضع و حالی که محروم ماندگان از فیض و رحمت خدای مسیحیت دچارش می شوند. انسان گراها هم تمدن های یونان و روم باستان را تنها سرمشق زندگی می شناسند و بیرون از این دایرهء معیاری برای سنجش تمدن و فرهنگ در دست ندارند. ساختار اجتماعی هم بازماندهء سنت های کهن قرون وسطی است. جامعه به سه مرتبهء سروران دینی و یا روحانیان،اشراف و عوام یا بورژوا تقسیم می شود. در رأس این سلسله مراتب مقام سلطنت قرار دارد که ساختار اجتماعی را بر پا نگه می دارد. ارادهء پادشاه نمایندهء مقولات اساسی حق حاکمیت و عقل و عدالت است، و لذا مقید به هیچ شرطی نیست. حق حاکمیت نه از جانب جامعه بلکه بر حسب ارادهء الهی در شخص پادشاه تجسم یافته است. در عرصه امور قضایی و حقوقی تا اواخر قرن هفدهم کما بیش همان راه و رسم قرون وسطی بر قرار است. غرض از تعقیب و محاکمهء مجرم، مجازات است، نه دفاع از بقا و نظم جامعه، به همین دلیل شدت مجازات بیش از حتمیت آن منظور می شود. محیط زندانها هولناک و شکنجه دادن متهم در گرفتن اعتراف امری است عادی، صرف اعتراف هم دلیل جرم شناخته می شود. اعلام اتهام اجباری نیست، اختیارات قضات نا معین و نا محدود است، در احکام آنها تناقض به چشم می خورد، نفوذ و قدرت صاحبان مقامات دولتی و کلیسایی در تخفیف و تشدید مجازات تأثیر کلی دارد. ماموران و ضابطان قانون میان متهم و مجرم فرقی نمی گذارند. مجازات اعدام برای نه تنها جرایم عمده بلکه برای بعضی جرایم جزیی معمول است. دیوانگی و بیماری روانی را نشانهء تسلیم شدن به تلقینات شیطان یا دچار آمدن به لعنت الهی می شناسند. و دیوانگان و روانیان را مستوجب مجازات می دانند. مقدمات ریزش این جهان بینی با به وجود آمدن جنبش رنسانس در قرن شانزدهم فراهم شد. رنسانس گرچه در برداشت تاریخی قرون وسطی تغییری به وجود نیاورد، اما در شکستن جزمیت و ترویج شکاکیت موثر بود، آنها در مجادلات خویش با اهل کلیسا غالباً از شیوه شکاکان و سوفسطاییان یونان باستان کمک می گرفتند، که می گفتند در امر کسب دانش، به ویژه امور بشری،هرگز به حقیقت مطلق نمی توان رسید،چنان که در همه جا و همه زمانها معتبر باشد. این مجادلات وحدت آهنین کلیسای کاتولیک را در هم شکست و بسیاری از استعدادهای برجسته را که پیش از آن جذب کلیسا می شدند به زمینهء تازهء علوم طبیعی سوق داد. (com.fawikipedia.www) تحولات و دگرگونیهای فکری گوناگونی در عصر رنسانی بوقوع پیوست که از نظر اهمیت و شدت تاثیرگذاری به موارد زیر میتوان اشاره کرد و آنها را پایههای اساسی شکل گیری عصر رنسانس دانست . 1. انقلاب فکری گالیله 2. انقلاب فکری کوپرنیک 3. انقلاب فکری دکارت قرن هفدهم قرن ریزش بنای تاریک جهان بینی قدیم و روشن شدن فضای طبیعت است. منبع این روشنایی تازه عقل انسانی است. نظرات شما عزیزان: جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, :: 23:44 :: نويسنده : ماکس وبر
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |